سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

سعدی شیرازی
سعدی شیرازی

ما در این شهر غریبیم و در از سعدی شیرازی غزل 309

غزل 309 ام از 1930 غزلیات

ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر

1 ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر

2 در آفاق گشاده‌ست ولیکن بسته‌ست از سر زلف تو در پای دل ما زنجیر

3 من نظر بازگرفتن نتوانم همه عمر از من ای خسرو خوبان تو نظر بازمگیر

4 گر چه در خیل تو بسیار به از ما باشد ما تو را در همه عالم نشناسیم نظیر

5 در دلم بود که جان بر تو فشانم روزی باز در خاطرم آمد که متاعیست حقیر

6 این حدیث از سر دردیست که من می‌گویم تا بر آتش ننهی بوی نیاید ز عبیر

7 گر بگویم که مرا حال پریشانی نیست رنگ رخسار خبر می‌دهد از سر ضمیر

8 عشق پیرانه سر از من عجبت می‌آید چه جوانی تو که از دست ببردی دل پیر

9 من از این هر دو کمانخانه ابروی تو چشم برنگیرم وگرم چشم بدوزند به تیر

10 عجب از عقل کسانی که مرا پند دهند برو ای خواجه که عاشق نبود پندپذیر

11 سعدیا پیکر مطبوع برای نظر است گر نبینی چه بود فایده چشم بصیر

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر

شاعر شعر ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر چه کسی است ؟

شاعر شعر ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر سعدی شیرازی می باشد.

شعر ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر چیست ؟

قالب شعر ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر غزل است

مضمون اصلی شعر ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر