ما اجنبی ز قاعدهٔ کار عالمیم از وحشی بافقی غزل 316

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

ما اجنبی ز قاعدهٔ کار عالمیم

1 ما اجنبی ز قاعدهٔ کار عالمیم بیهوده گرد کوچه و بازار عالمیم

2 دیوانه طینتیم زر و سنگ ما یکیست اینیم اگر عزیز و گر خوار عالمیم

3 با مرکز و محیط نداریم هیچ کار هست اینقدر که در خم پرگار عالمیم

4 ما مردمان خانه بدوشیم و خش نشین نی زان گروه خانه نگهدار عالمیم

5 حک کردنی چو نقطهٔ سهویم بر ورق ما خال عیب صفحه رخسار عالمیم

6 با سینه برهنه به شیران نهیم رو انصاف نیست ورنه جگردار عالمیم

7 وحشی رسوم راحت و آزار با هم است زین عادت بد است که آزار عالمیم

عکس نوشته
کامنت
comment