- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما در صبح طرب، ز آب و گل غم بستهایم چون کدورت، خویش را بر شام ماتم بستهایم
2 بس که آمد جای اشک از چشم ما خون جگر تهمت طوفان خون بر چشم پر نم بستهایم
3 در حریم درد عشق ما، کسی را بار نیست ما ز رشک این در به روی هر دو عالم بستهایم
4 تا نگردد یاربی در دفع درد ما بلند راه گردون را شب از آه دمادم بستهایم
5 ما چو قدسی مایه دردیم، راحت عار ماست بیشتر بر زخم خویش از مشک، مرهم بستهایم