-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نظاره ی روی تو بسی خانه سیه کرد آتش کند این کار که آن روی چو مه کرد
2 ما را ز تماشای تو صد گونه سیاست آن چین جبین و شکن طرف کله کرد
3 تنها چه کند آنکه همه عمر ترا دید در آینه آن دیده بهر سو که نگه کرد
4 امشب من دیوانه در آن بزم نبودم آه از چه کشید آن مه و بر حال که وه کرد
5 فریاد از آنروز که جویند و نیابند سرهای عزیزان که لگدکوب سپه کرد
6 زان نخل جوان تا چه شود روزی عاشق باری بهواداری او عمر تبه کرد
7 نزدیکتر از سایه به او بود فغانی بس دور فتادست ندانم چه گنه کرد