- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باغ ترا نظارگیانی که دیدهاند گفتند سبزه های خوشش بر دمیدهاند
2 در بوستان حسن تو گل بر سر گلست در بسته بودهای و گلش را نچیدهاند
3 ای باد سرگذشت جدایی به گل بگوی زین بلبلان که سر به پر اندر کشیدهاند
4 آیا چگونه میگذرد تلخی قفس بر طوطیان که بر شکرستان پریدهاند
5 شکرت به خون رقم شود ار سر بری به جور عشاق را زبان شکایت بریدهاند
6 از بیحقیقیست شکایت ز مردمی کز بهر ما هزار حکایت شنیدهاند
7 وحشی بیا که آمده آن بلهوس گداز زرهای کم عیار به آتش رسیدهاند