- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شد بیحساب کشور جانها خراب از او ترک است و تندخو چه عجب بی حساب از او
2 پروانه یک زمان دگر زنده بیش نیست ای شمع سرکشی مکن و رخ متاب از او
3 سر در نقاب خواب کش ای بلهوس که تو بییار زندهای و نداری حجاب از او
4 تا پرده برگرفت ز ماه تمام خویش رو زردی تمام کشید آفتاب از او
5 وحشی که نیم کشته به خون میتپد ز تو با جان مگر برون رود این اضطراب از او