- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بود مردی از عرب در کار خام خوش به پنج انگشت میخوردی طعام
2 سائلی گفتش که ای بر بینوا هین مرا آگاه گردان تا چرا
3 تو به پنج انگشت خوردی این طعام گفت زان کانگشت شش نیست ای غلام
4 گر بجای پنج شش بودی مرا هر شش من بارکش بودی مرا
5 گر هزاران دیده داری ای غلام آن نظر را باید آن جمله مدام
6 گر شود هردو جهان زیر و زبر بس بود هر دو جهان را آن نظر
7 گر شود هر دو جهان در خاک پست تا ابد این خاکیان را کار هست
8 خاک را چون کار با پاک اوفتاد پیش آدم عرش در خاک اوفتاد