- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گرمرا جان در بدن نبود ،بدن گو هم مباش چونکه یوسف نیست با من ،پیرهن گو هم مباش
2 گر بمیرم لاشه من همچنان دور افکنید چاک شد چون جامه جانم، کفن گو هم مباش
3 چون مرا رانی ز کوی خود، مخوان یارا رقیب ازگلستان گر رود بلبل، زغن گو هم مباش
4 مرگ بالله بهتر است از زندگانی دور از او گر نبینم یارخود ، این زیستن گو هم مباش
5 یک سر مویت مبادا کم شود ، هم گفته ای گرنباشد محیی را افکار من گو هم مباش