عبدالقادر گیلانی

عبدالقادر گیلانی

عبدالقادر گیلانی
عبدالقادر گیلانی

گرمرا جان در بدن نبود از عبدالقادر گیلانی غزل 40

غزل 40 ام از 74 غزلیات

گرمرا جان در بدن نبود ،بدن گو هم مباش

1 گرمرا جان در بدن نبود ،بدن گو هم مباش چونکه یوسف نیست با من ،پیرهن گو هم مباش

2 گر بمیرم لاشه من همچنان دور افکنید چاک شد چون جامه جانم، کفن گو هم مباش

3 چون مرا رانی ز کوی خود، مخوان یارا رقیب ازگلستان گر رود بلبل، زغن گو هم مباش

4 مرگ بالله بهتر است از زندگانی دور از او گر نبینم یارخود ، این زیستن گو هم مباش

5 یک سر مویت مبادا کم شود ، هم گفته ای گرنباشد محیی را افکار من گو هم مباش

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر گرمرا جان در بدن نبود ،بدن گو هم مباش

شاعر شعر گرمرا جان در بدن نبود ،بدن گو هم مباش چه کسی است ؟

شاعر شعر گرمرا جان در بدن نبود ،بدن گو هم مباش عبدالقادر گیلانی می باشد.

شعر گرمرا جان در بدن نبود ،بدن گو هم مباش در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 6 سروده شده است.

قالب شعر گرمرا جان در بدن نبود ،بدن گو هم مباش چیست ؟

قالب شعر گرمرا جان در بدن نبود ،بدن گو هم مباش غزل است

مضمون اصلی شعر گرمرا جان در بدن نبود ،بدن گو هم مباش چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر