به ‌گرمی نگه از شعله تاب از بیدل دهلوی غزل 1147

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

به ‌گرمی نگه از شعله تاب می‌ریزد

1 به ‌گرمی نگه از شعله تاب می‌ریزد به نرمی سخن از گوهر آب می‌ریزد

2 طراوت عرق شرم را تماشا کن چو برگ ‌گل ز نقابش ‌گلاب می‌ریزد

3 صبا به دامن آن زلف تا زند دستی غبار شب ز دل آفتاب می‌ریزد

4 صفای خاطر ما آبیار جلوهٔ اوست کتان شسته همان ماهتاب می ر‌یزد

5 به عالمی ‌که‌ کند عشق صنعت‌آرایی چمن ز آتش و گلخن ز آب می‌ریزد

6 ز موج‌خیز غناکوه و دشت یک دپاست خیال تشنه‌لب ما سراب می‌ریزد

7 به ذوق راحت از افتادگی مشو غافل که لغزش مژه‌ها رنگ خواب می‌ریزد

8 بجو ز خاک‌نشینان سراغ ‌گوهر راز که نقد گنج ز جیب خراب می‌ریزد

9 ذخیره‌ دل روشن نمی‌شود اسباب که هرچه آینه‌گیرد درآب می‌ریزد

10 زمام‌ کار به تعجیل نسپری بیدل که بال برق شرار از شتاب می‌ریزد

عکس نوشته
کامنت
comment