- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گرم خون کردم به مژگان آه آتشناک را شستهام از آتش خود کینهٔ خاشاک را
2 حرز مینا هست از بدگردیِ گردون چه باک در بغل داریم سنگ شیشهٔ افلاک را
3 آسمان کودنپرست و ما همه فطرتبلند چون توان خسپوش کردن شعلهٔ ادراک را
4 تا رواج شانه را آیینه در زلف تو دید میکند در رنگ پنهان سینهٔ بیچاک را
5 در ره سرکش سواری دست و پایی میزنیم کز حرم آورده صید لایق فتراک را
6 در گلستانی که زلف سنبلش آشفته نیست پیچ و تاب خاطرم پیچیده دست تاک را
7 انتخابی کردهام از گرم و سرد روزگار اشک گرم خویش و آب چشمه دردناک را
8 اشک و آه من باین عالم کلیم آوردهاند آتش بیدود را، سیلاب بیخاشاک را