1 صبح بیدار ندارد نظر پاک مرا آب در شیر کند دیده نمناک مرا
2 راز او خجلت رسوایی محشر نکشد نتوان جست به صحرای عدم خاک مرا
3 اختیارش تر صاف است چراغش روشن شعله محراب دعا کرده دل پاک مرا
1 خط بر سرهر حرف چو تقویم کشندت زان به که خطی بر سر تسلیم کشندت
2 ای خاک نشین رتبه ات از دولت خواری است مگذار که در پله تعظیم کشندت
1 پری گشته آیینه دار هوا توان دیدن از روی کار هوا
2 چرا مست و مجنون نباشد کسی هوای بهار و بهار هوا