1 صبری کنیم تا ستم او چه میکند؟ با این دل شکسته غم او چه میکند؟
2 هر کس علاج درد دلی میکنند و ما دم در کشیده تا الم او چه میکند؟
3 در دست ما چو نیست عنان ارادتی بگذاشتیم تا کرم او چه میکند؟
4 ای بخت من، به دست من انداز دامنش وین سر ببین که: در قدم او چه میکند؟
5 عیسی دمست یار، مرا پیش او بکش وآنگه نگاه کن که: دم او چه میکند؟
6 یک ره به پیش دیدهٔ من نام او ببر وز گریه بین که اشک و نم او چه میکند
7 در حیرتم ز مدعی نادرست مهر تا مهر عشق بر درم او چه میکند؟
8 خورشید را چو نیست در آن آستانه بار گویی نسیم در حرم او چه میکند؟
9 این دوستان نگر که: نگفتند:اوحدی با هجر بیش و وصل کم او چه میکند؟