-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای ذوق نواسنجی بازم به خروش آور غوغای شبیخونی بر بنگه هوش آور
2 گر خود نجهد از سر از دیده فرو بارم دل خون کن و آن خون را در سینه به جوش آور
3 هان همدم فرزانه دانی ره ویرانه شمعی که نخواهد شد از باد خموش آور
4 شورابه این وادی تلخ ست اگر رادی از شهر به سوی من سرچشمه نوش آور
5 دانم که زری داری هر جا گذری داری می گر ندهد سلطان از باده فروش آور
6 گر مغ به کدو ریزد بر کف نه و راهی شو ور شه به سبو بخشد بردار و به دوش آور
7 ریحان دمد از مینا رامش چکد از قلقل آن در ره چشم افگن این از پی گوش آور
8 گاهی به سبکدستی از باده ز خویشم بر گاهی به سیه مستی از نغمه به هوش آور
9 غالب که بقایش باد همپای تو گر ناید باری غزلی، فردی زان موینه پوش آور