1 وزآن پس دو نوباوه حیدر نژاد که شان باب عبدالله پاک راد
2 یکی عون و دیگر محمد به نام نهادند مردانه در رزم گام
3 بدادند چون داد نام آوری نمودند چون خال را یاوری
4 ازین دامگاه فنا تاختند به خلد اندر آن جایگه ساختند
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 شنیدم درآن تیره شام سیاه سپردند آن کودکان هرچه راه
2 نگشتند جز اندک ازکوفه دور که اختر سیه بود و برگشته هور
1 چو این گفت یاران زجا خاستند سراسر بدو پوزش آراستند
2 که ما بنده گانیم و فرمان توراست دل جمله دربند پیمان تو راست
1 برآهیخت برنده تیغ ازنیام چو تندر خروشید و برگفت نام
2 که مسلم منم مرگ هر بد گهر علی ولی را برادر پسر
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به