-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 وز انسو سه روز و دو شب جسم شاه بد افتاده برخاک آوردگاه
2 دراین کار حق را چنین بود راز که بر جسم شه خوانده آید نماز
3 نخستین خداوند بر وی درود فرستاد و زان پس بیامد فرود
4 همه روح پاکان و پیغمبران سروشان و فرخنده فر رهبران
5 بخواندند هر یک ز روی نیاز بدان کشتگان پر از خون نماز
6 چو آمد سیم روز یزدان فرد برانگیخت بر دفن شه، چند مرد
7 که بود اندر آن دشت بنگاهشان نژاد اسد خواند آگاهشان
8 برفتند دل ها پراز ترس و باک که پوشند آن کشته گان را به خاک
9 درآن کار سرگشته شد رایشان که پیدا نبد کشته گان را نشان
10 در اندیشه آن مردم نیکنام که مهتر کدام است و کهتر کدام
11 به ناگه بیامد در آن سرزمین به نیروی حق سیدالساجدین (ع)
12 درآن کارشان رهنما گشت و یار وزان پس نهان گشت آن شهریار
13 کنون سوی کوفه فرادار گوش نگر کز چه شد سوی گردون خروش