چندان حلاوت از جلال الدین محمد مولوی غزل 867

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

چندان حلاوت و مزه و مستی و گشاد

1 چندان حلاوت و مزه و مستی و گشاد در چشم‌های مست تو نقاش چون نهاد

2 چشمت بیافرید به هر دم هزار چشم زیرا خدا ز قدرت خود قدرتش بداد

3 وان جمله چشم‌ها شده حیران چشم تو که صد هزار رحمت بر چشم‌هات باد

4 بر تخت سلطنت بنشستست چشم تو هر جان که دید چشم تو را گفت داد داد

5 گفتم که چشم چرخ چنین چشم هیچ دید سوگند خورد و گفت مرا نیست هیچ یاد

عکس نوشته
کامنت
comment