1 ور از نفس کسی چراغ افسرد آن شمع شبستان شرف روشن باد
1 دهید از من خبر آن شاه خوبان را به پنهانی که عالم زنده شد بار دگر از ابر نیسانی
2 صف نظارگان در انتظارش چشم در راهند پری رویان همه جمع اند و مطرب در غزلخوانی
1 عزیز اگر ز روی غمگساری خیال دوستان در خاطر آری
2 ز هجران آب بحرین دو دیده ابد بر بنده روم است جاری
1 گر چه اسباب طرب پیش من امشب نه کم است شادیم بی گل روی تو همه درد و غم است
2 داب ارباب محبت نبود آسایش لذت عاشق دل سوخته اندر الم است