1 ور از نفس کسی چراغ افسرد آن شمع شبستان شرف روشن باد
1 نبی صدیق و سلمان، قاسم است و جعفر و طیفور که بعد از بوالحسن شد بوعلی و یوسفش گنجور
2 ز عبدالخالق آمد عارف و محمود را بهره کز ایشان شد شد دیار ماوراءالنهر کوه طور
1 امروز که منزلم نصیبین گردید از داغ غمت دلم نصیبین گردید
2 دوری ز سر کوی تو از من دور است اما چه توان کرد نصیبب این گردد
1 درودی کز نسیمش مشک تاتار خورد خون همچو دل از طره یار
2 سلامی کز شمیمش بوی رضوان شود سرگشته چون جان بهر جانان