1 بردار ز پیش پردهٔ خود بینی زین سان که تویی اگر کنی خود بینی
2 ابلیس سزای خود ز خود بینی دید تو نیز مکن و گر کنی خود بینی
1 درد دل بردیم و درمان یافتیم نوش وصل از نیش هجران یافتیم
2 بندگی کردیم و سلطان را بسی سلطنت از قرب سلطان یافتیم
1 در خرابات مغان مست وخراب افتاده ایم توبه بشکستیم و دیگر در شراب افتاده ایم
2 عاشقان را همدم جامیم و با ساقی حریف فارغیم و در دهان شیخ و شاب افتاده ایم
1 هر کجا جامی است بی می هست نیست هرچه مست آن هست بی وی هست نیست
2 یک جمال و صد هزاران آینه در دو عالم غیر یک شی هست نیست