- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا نقش تو در سینه ما خانه نشین شد هر جا که نشینیم چو فردوس برین شد
2 آن فکر و خیالات چو یأجوج و چو مأجوج هر یک چو رخ حوری و چون لعبت چین شد
3 آن نقش که مرد و زن از او نوحه کنانند گر بئس قرین بود کنون نعم قرین شد
4 بالا همه باغ آمد و پستی همگی گنج آخر تو چه چیزی که جهان از تو چنین شد
5 زان روز که دیدیمش ما روزفزونیم خاری که ورا جست گلستان یقین شد
6 هر غوره ز خورشید شد انگور و شکر بست وان سنگ سیه نیز از او لعل ثمین شد
7 بسیار زمینها که به تفصیل فلک شد بسیار یسار از کف اقبال یمین شد
8 گر ظلمت دل بود کنون روزن دل شد ور رهزن دین بود کنون قدوه دین شد
9 گر چاه بلا بود که بد محبس یوسف از بهر برون آمدنش حبل متین شد
10 هر جزو چو جندالله محکوم خداییست بر بنده امان آمد و بر گبر کمین شد
11 خاموش که گفتار تو ماننده نیلست بر قبط چو خون آمد و بر سبط معین شد
12 خاموش که گفتار تو انجیر رسیدست اما نه همه مرغ هوا درخور تین شد