1 تا سر زلف تو در دست نسیم سحر است راز سربستۀ ما در همه عالم سمر است
2 زاهد ار طعنه بعشاق زند معذور است کار عاقل دگر و شیوۀ مجنون دگر است
1 آن نه زلفیست که پیچیده بدور ذقن است چنبر لاله و نسرین و گل و یاسمن است
2 آن نه چشمست و نه ابرو و نه مژگان دراز آفت جان و بلای سر و آزار تن است
1 پس فرشته نصرت از امر قدیر شد فرو از ذروۀ بالا بزیر
2 دید تنها تا جدار گاه عشق گفت کای اسپهبد اسپاه عشق
1 شد فرشته ارض بسوی آسمان که فرشته ابر باز آمد دمان
2 گفت کای باران رحمت را تو ابر در شگفتی مانده از صبر تو صبر
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به