تا شد ز یاد تو روشن چراغ از اسیر شهرستانی غزل 84

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

تا شد ز یاد تو روشن چراغ ما

1 تا شد ز یاد تو روشن چراغ ما آیینه شبنمی است زگلهای باغ ما

2 مست هوا میکده سایه گلیم داغ است آفتاب ز رشک ایاغ ما

3 مانند شمع از نگه گرم زنده ایم جز شعله پنبه کس نگذارد به داغ ما

4 ممنون بوی پیرهن گل نمی شویم چون غنچه تا زبوی تو پرشد دماغ ما

5 از کاهلی مسافرحیرت شدیم اسیر از عذر لنگ پرس در این ره سراغ ما

عکس نوشته
کامنت
comment