1 تا به خالت شد سر زلف آشنا عالمی را عام شد درد و بلا
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 بی روی توام ای مه نو خانه خراب وز هجر توام صبر به دل نقش بر آب است
2 در خواب توان دیدنت و خواب نیاید از بس که مرا دیده اقبال به خواب است
1 ای تاب ز آفتاب ربوده ز تاب رخ پیراسته است ایزدت از مشک ناب رخ
2 زین چاشتگاه روی نهفتن ز من چرا؟ در چاشتگاه کی بنهفت آفتاب رخ
1 خدایا جز تو ما را نیست حافظ گدا تا پادشا را کیست حافظ
2 به محنت خانه غربت شب و روز غریب بی نوا را کیست حافظ
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به