تا به کنج لبت آن خال از ملک‌الشعرا بهار غزل 313

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

تا به کنج لبت آن خال سیه‌رنگ افتاد

1 تا به کنج لبت آن خال سیه‌رنگ افتاد نافه را صدگره از خون به دل تنگ افتاد

2 آن نه خط است برآن عارض پرنقش و نگار رنگ محویست که در دفتر ارژنگ افتاد

3 سیب از آسیب‌جهان‌رست که همرنگ تو شد گشت نارنج ز غم زردکه نارنگ افتاد

4 دررهت چشم من از هفته به هفتادکشید در پی‌ات کار من ازگام به فرسنگ افتاد

5 نرگس‌ از چشم تو چون برد حسد، کور آمد سرو با قد تو چون خاست بپا، لنگ افتاد

6 از دل گمشدهٔ خوبش فرو بستم چشم تا مرا دامنت ای گمشده در چنگ افتاد

7 دانم اندر دل سخت تو نکرده است اثر نالهٔ من که ازو خون به دل تنگ افتاد

8 کرد چون همره چنگ این غزل آهنگ‌، بهار چنگ دردل زد و با چنگ هم آهنگ افتاد

عکس نوشته
کامنت
comment