تا گشود از بهر گفتاری لب خاموش از قصاب کاشانی غزل 7

قصاب کاشانی

آثار قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

تا گشود از بهر گفتاری لب خاموش را

1 تا گشود از بهر گفتاری لب خاموش را در شکر آمیخت آن اهل زمرّدپوش را

2 روز اول کرد ما را چشم مست او خراب باده‌پیمایی نشاید ساقی مدهوش را

3 تشنه نیسان چو مردان سعادتمند باش چون صدف پر ساز از درّ معانی گوش را

4 متصل در سینه باید تیر آهی داشتن چون کمان خالی نگردان از خدنگ آغوش را

5 کام شیرین بی گزند از شهد نتوان ساختن نیش می‌گیرد ز لب‌ها ترجمان نوش را

6 چشم بر دست کسان قصاب چون مینا مدار چون قدح گردان تهی از بار منت دوش را

عکس نوشته
کامنت
comment