تا عروج باده زد دستی گریبان از طغرل احراری غزل 16

طغرل احراری

طغرل احراری

طغرل احراری

تا عروج باده زد دستی گریبان مرا

1 تا عروج باده زد دستی گریبان مرا موج می شیرازه خواهد گشت دامان مرا

2 سرمه چشم حیا را ساز خاموشی کند از قضا گر بگذرد بلبل نیسان مرا

3 بس که گلزار خیالم دارد از گل رنگ رنگ گر هوس داری تماشا کن گلستان مرا!

4 چون گوهر مضمون یک معنی‌ام از پا تا به سر امتیازی نیست از دامن گریبان مرا

5 پیش نیرویم کند رستم سجود اعتراف گر ببیند صولت بازوی دستان مرا

6 می‌کند ختم کمال درس علم عاشقی یک دمی مجنون نشیند گر دبستان مرا

7 گرچه صد گوهر کشیدم دوش در سلک سخن اعتباری کی بود امروز دیوان مرا؟!

8 پیشکش در پیش ابرویش سری آورده‌ام کی بود قدری به نزد تیغ او جان مرا؟!

9 طغرل از صبح امیدم یک شرر پیدا نشد تا نماید روشنی شمع شبستان مرا!

عکس نوشته
کامنت
comment