تا جان بتن آید بیا احوالپرس از حکیم سبزواری غزل 10

حکیم سبزواری

آثار حکیم سبزواری

حکیم سبزواری

تا جان بتن آید بیا احوالپرس این خسته را

1 تا جان بتن آید بیا احوالپرس این خسته را تا دل گشاید برگشا آن پستهٔ لب بسته را

2 آن سبزهٔ نورسته را تا دیدمی رستم زدین پیوسته خواهم سجده کردآن ابروی پیوسته را

3 گرسوی مرغانم رهاسازدزدام از مهرنیست ازرشک پرخواهدکشد این بال و پربشکسته را

4 اززهد و تقوی مشکلم نگشود ومشکل میفروش بستاندوجامی دهداین صبحه بگسسته را

5 هرکیش و فن آموختم هر مشکلی کاندوختم سیلاب عشق آمد ببرد آن خوانده و دانسته را

6 کالای دارائی کل جز در لباس فقر نیست پیوند باشد با خدا درویش از خود رسته را

7 پائین ترین مأوا بود اسرار فرق فرقدان از کاخ جان برخواسته برخاک او بنشسته را

عکس نوشته
کامنت
comment