1 تا پر نشد زبوی محبّت دماغ دل چون لاله پرده بر نگرفتم ز داغ دل
2 افتاده عکس ساقی گلچهره در شراب گلها شکفته گشت بر اطراف باغ دل
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 ساقیا خیز که من نیز برآن برخیزم که به جامی ز سر جان و جهان برخیزم
2 خرم آنروز که دیوانه وش اندر طلبت با دو صد سلسله از اشک روان برخیزم
1 من از میخانه زان رو ناگزیرم که جز می نیست آبی در خمیرم
2 بیا ساقی که در وقت جوانی به بازی کرد چرخ پیر پیرم
1 به جانم کارگر شد زهر و ساقی راست تریاقی به تلخی جان شیرین میسپارم رحمی ای ساقی
2 ز راه شوخی آلوده به شکّرخنده دشنامی علاج درد ما کردی به زهر آلوده تریاقی
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **