- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا به در یوزهٔ راحت طلبیدن رفتم مژه گشتم سر مویی به خمیدن رفتم
2 صبح از بی نفسی قابل اظهار نبود زین گلستان به غبار ندمیدن رفتم
3 تا به مقصد بلدم گشت زمینگیری عجز همه جا پیشتر از سعی رسیدن رفتم
4 نبض جهدم شرر کاغذ آتش زده است یک مژه راه به صد چشم پریدن رفتم
5 چون هلالم چقدر نشئهٔ تسلیم رساست سرکشی داغ شد از بس به خمیدن رفتم
6 شور این بزم جنون خیره دماغی میخواست دل نپرداخت به افسانه شنیدن رفتم
7 این شبستان به چراغان هوس یمن نداشت که به صد چشم همان داغ ندیدن رفتم
8 یأس بر حیرت حال گهرم میگرید قطرهای داشتم از یاد چکیدن رفتم
9 سیر گلزار تمنای تو طاووسم کرد غوطه در رنگ زدم تا به پریدن رفتم
10 بیدل آندم که به تسلیم شکستم دامن تا در امن به پای نرسیدن رفتم