جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

تا از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1410

غزل 1410 ام از 6329 غزلیات

تا که اسیر و عاشق آن صنم چو جان شدم

🌙 حالت شب شماره بیت
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8

1 تا که اسیر و عاشق آن صنم چو جان شدم دیو نیم پری نیم از همه چون نهان شدم

2 برف بدم گداختم تا که مرا زمین بخورد تا همه دود دل شدم تا سوی آسمان شدم

3 نیستم از روان‌ها بر حذرم ز جان‌ها جان نکند حذر ز جان چیست حذر چو جان شدم

4 آنک کسی گمان نبرد رفت گمان من بدو تا که چنین به عاقبت بر سر آن گمان شدم

5 از سر بیخودی دلم داد گواهیی به دست این دل من ز دست شد و آنچ بگفت آن شدم

6 این همه ناله‌های من نیست ز من همه از اوست کز مدد می لبش بی‌دل و بی‌زبان شدم

7 گفت چرا نهان کنی عشق مرا چو عاشقی من ز برای این سخن شهره عاشقان شدم

8 جان و جهان ز عشق تو رفت ز دست کار من من به جهان چه می کنم چونک از این جهان شدم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر تا که اسیر و عاشق آن صنم چو جان شدم

شاعر شعر تا که اسیر و عاشق آن صنم چو جان شدم چه کسی است ؟

شاعر شعر تا که اسیر و عاشق آن صنم چو جان شدم جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر تا که اسیر و عاشق آن صنم چو جان شدم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر تا که اسیر و عاشق آن صنم چو جان شدم چیست ؟

قالب شعر تا که اسیر و عاشق آن صنم چو جان شدم غزل است

مضمون اصلی شعر تا که اسیر و عاشق آن صنم چو جان شدم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر