تا گرفتار بدان طره طرار شدم از عارف قزوینی

عارف قزوینی

عارف قزوینی

عارف قزوینی

تا گرفتار بدان طره طرار شدم

1 تا گرفتار بدان طره طرار شدم بدو صد قافله دل، «قافله سالار» شدم

2 گفته بودم که بخوبان ندهم هرگز دل باز چشمم بتو افتاد و گرفتار شدم

3 بامید گل روی تو نشستم چندان تا که اندر نظر خلق جهان خار شدم

4 خرقه من بیکی جام: کسی وام نکرد من از این خرقه تهمت زده بیزار شدم

5 سرم از زانوی غم راست نگردد چکنم حال چندیست که سرگرم بدینکار شدم

6 گاه در کوی خراباتم و گه دیر مغان من در این عاقبت عمر چه بیعار شدم

7 نرگس اول بعصا تکیه زد آنگه برخاست گفت آن چشم سیه دیدم و بیمار شدم

8 نقد جان در طلبش صرف نمودم صد شکر راحت از طعنه و سرکوب طلبکار شدم

9 از کف پیر مغان دوش بهنگام سحر به یکی جرعه ی می، عارف اسرار شدم

عکس نوشته