-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا بوسه از آن لعل دلآرام گرفتم جانم به لبم آمد و، آرام گرفتم
2 منعم مکن از دیدن قد و رخ و چشمش من انس به سرو و گل و بادام، گرفتم
3 ساقی! بر من قصهٔ جمشید چه خوانی جمشید منم تا به کفم جام گرفتم
4 بدنام مخوان زاهدم از عشق، که تا من در حلقهٔ عشّاق شدم، نام گرفتم
5 سودای خوشی دوش به آن ماه نمودم جان دادم و یک بوسه به انعام گرفتم