- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا یافتم رسایی دست کشیده را آورده ام بچنگ مراد رمیده را
2 عریان تنی خوشست ولی ذوق دیگرست جیب دریده دامن در خون کشیده را
3 کاری اگر ز صورت بیمعنی آمدی می بود دلبری خم زلف بریده را
4 خاری اگر بپای طلب ناخلیده ماند از سر مگیر راه بپایان رسیده را
5 منکر شدن ز صحبت پنهان چه فایده نتوان نهفت خون، لب لعل گزیده را
6 آنجا که شمع روی تو افروخت باغبان دامن زند چراغ گل نو دمیده را
7 جائیکه کار دانه کند قطره شراب آرد بدام طبع ز عالم رمیده را
8 در گردن هزار تمنا فکنده ای ای شیخ شهر دست ز دنیا کشیده را
9 اشک سبک عنان برفیقان نایستاد در ره بجا گذاشته رنگ پریده را
10 این بخت بی تصرف ما رام خود نکرد یکره کلیم دلبر عاشق ندیده را