تا غمش در دلم قرار گرفت از اسیر شهرستانی غزل 385

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

تا غمش در دلم قرار گرفت

1 تا غمش در دلم قرار گرفت برگ گل شعله در کنار گرفت

2 خویش آتش ز گل نمی دانست دل ما را ز ما چکار گرفت

3 دل یکرنگ خویش را نازم خویش را تنگ در کنار گرفت

4 بی تو دیگر چه می توان گفت چشم آیینه ها غبار گرفت

5 سرو رفتار و غنچه گفتار چقدر از تو اعتبار گرفت

6 خوی بیگانگی چنین افروخت نقد دلبستگی عیار گرفت

7 به وفای سرشگ خود نازم که گلاب از گل مزار گرفت

8 الحذر الحذر ز ساختگی نتوان خوی روزگار گرفت

9 تا شدم خاک راه یار اسیر اعتبار من اعتبار گرفت

عکس نوشته
کامنت
comment