- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا آفرین شست تو گوید زبان زخم پیکان زبان خویش کند در دهان زخم
2 یک دم بمان چو زخم زدی، تا که بشنوی تحسین تیغ خود ز لب خونفشان زخم
3 جنس جفا کسی نستاند به نیم جو جایی که تیغ یار گشاید دکان زخم
4 بس گرم شکر گفتن بازوی قاتل است ترسم که تیغ، آب شود در دهان زخم
5 دل را پر از ذخیره لذت کند کنار غلتد چو نیم بسمل تو در میان زخم
6 زخم خدنگ عشق چو درمانپذیر نیست بیهوده، ای مسیح مکن امتحان زخم
7 قدسی دلم شکاف شکاف است در درون بر سینه گرچه نیست ز بیرون نشان زخم