- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بفکن نقاب و بگذار در اشتباه ماند تو بر آن کسی که میگفت رخت بماه ماند
2 بدر این حجاب و آخر بدر آز ابر چون خور که تمدن ار نیائی تو به نیم راه ماند
3 تو از این لباس خواری شوی عاری و برآری بدر همچه گل سر از تربتم ار گیاه ماند
4 دل آنکه روت با واسطه حجاب خواهد تو مگوی دل که آن دل بجوال کاه ماند
5 پی صلح اگر تو بی پرده سخن میان گذاری نه حریف جنگ باقی نه صف سپاه ماند
6 تو از آن زمان که پنهان رخ از ابر زلف کردی همه روزه تیره روزم بشب سیاه ماند
7 نه ز شرم می نیارم برخت نگاه ترسم که برویت از لطافت اثر نگاه ماند
8 همه شب پناه بر درگه حق برم که عمری ز دو چشم بد رخ خوب تو در پناه ماند
9 همه ترس من از آنست خدا نکرده روزی سرما به پشت این معرکه بی کلاه ماند
10 ز وزیر جنگ ما اسم و رسمی در میان نه سپهش نبینی عارف به سپاه آه ماند