-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مگر فتنه عشق بیدار شد که خلوت نشین سوی خمّار شد
2 بگویید با پیر دَ یرِ مغان که دین کفر و تسبیح زنّار شد
3 عجب نیست سرّ انا الحق از آن که مانند منصور بر دار شد
4 ایا دوستان! موسم یاری است که کارم بدین گونه دشخوار شد
5 ایا عاشقان! نوبت زاری است که احوال زار این چنین زار شد
6 چه می بود گویی که در داو عشق که یک باره دست من از کار شد
7 دلم همچو بلبل بنالید زار سحر چون صبا سوی گلزار شد
8 مگر پخت سودای زلفش دلم که در چنگ محنت گرفتار شد
9 به عیّاری آموخت اینک جلال چو جویای آن شیخ عیّار شد