-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مگر آن آتشینخو آگه از بخت من است امشب که همچون شمع مغز استخوانم روشن است امشب
2 به گلشن جان من دی تا از استغنا گذر کردی ز مژگان تو گل را خار در پیراهن است امشب
3 ز جان افشانی من حسن او را شعله افزون شد مگر بر آتش گل بال بلبل دامن است امشب
4 به دستارم بنفشه مشت خاکستر بود امشب نگاهی کن که گلشن بی تو بر من گلخن است امشب
5 تو شمع مجلسافروزی و من پروانه محفل نشستن ازتو، بر گرد تو گشتن از من است امشب
6 نمیدانم نگه چون رفت بیرون گریه چون آمد ز بس چشمم به رخسار تو محو دیدن است امشب
7 ز داغ دوریات صد رنگ گل در آستین دارم بیا گلچین که از داغ تو دستم گلشن است امشب
8 چو دید آن سبز گندمگون دلم را گفت زیر لب که یک مور ضعیفی در کنار خرمن است امشب
9 نمانده در تنم جایی کزو قصاب ناید خون مرا خون در جگر چون آب در پرویزن است امشب