- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بی وفا یارا چنین تا کی جفا کاری کنی نیست وقت آنکه به یک خنده وفاداری کنی؟
2 این چه قسمت باشد ای بی رحم انصافی بده بر من مسکین ستم با دیگران یاری کنی
3 با وجود مردم دیگر نمی دانم چرا میل دائم جانب رندان بازاری کنی
4 وقت آن آمد که دستی بر دل زارم نهی خون شدازدست تودل تا چند خونخواری کنی
5 خانه دل گر فرو ریزد ز یاد روی توست سهل باشد هر عمارت کش تو سرداری کنی
6 شیون و زاری مکن محیی دگر کان سنگدل جور افزون می کند هر چند تو زاری کنی