- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در زیر نقاب شب این زنگیکان را بین با زنگیکان امشب در عشرت جان بنشین
2 خلقان همه خوش خفته عشاق درآشفته اسرار به هم گفته شاباش زهی آیین
3 یاران بشوریده با جان بسوزیده بگشاده دل و دیده در شاهد بیکابین
4 چون عشق حرامم شد چون زلف تو دامم شد شب گشت مرا مشکین
5 شد زنگی شب مستی دستی همگان دستی در دیده هر هستی از دیده زنگی بین
6 آن چرخ فرومانده کآبش بنگرداند این چرخ چه می داند کز چیست ورا تسکین
7 می گردد آن مسکین نی مهر در او نی کین که کندن آن فرهاد از چیست جز از شیرین
8 شه هندوی بنگی را آن مایه شنگی را آن خسرو زنگی را کرد حشری بر چین
9 شمعی تو برافروزی شمس الحق تبریزی تا هندوی شب سوزی از روی چو صد پروین