- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به زیر لب حدیث تلخ ، کان بیدادگر دارد بود زهری که بهر کشتن ما در شکر دارد
2 بلای هجر و درد اشتیاق پیر کنعانی کسی داند که چون یوسف عزیزی در سفر دارد
3 ندارد اشتیاق وصل شیرین، کوهکن، ورنه به ضرب تیشه سد چون بیستون از پیش بردارد
4 عتاب آلوده آمد ، باده در سر، دست بر خنجر کدامین بیگله را میکشد دیگر چه سر دارد
5 کسی دارد خبر از اشک و آه گرم من وحشی که آتش در دل و داغ ندامت بر جگر دارد