به زیر لب حدیث تلخ ، کان بیدادگر از وحشی بافقی غزل 119

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

به زیر لب حدیث تلخ ، کان بیدادگر دارد

1 به زیر لب حدیث تلخ ، کان بیدادگر دارد بود زهری که بهر کشتن ما در شکر دارد

2 بلای هجر و درد اشتیاق پیر کنعانی کسی داند که چون یوسف عزیزی در سفر دارد

3 ندارد اشتیاق وصل شیرین، کوهکن، ورنه به ضرب تیشه سد چون بیستون از پیش بردارد

4 عتاب آلوده آمد ، باده در سر، دست بر خنجر کدامین بی‌گله را میکشد دیگر چه سر دارد

5 کسی دارد خبر از اشک و آه گرم من وحشی که آتش در دل و داغ ندامت بر جگر دارد

عکس نوشته
کامنت
comment