غافلند از زندگی مستان از سعدی شیرازی غزل 1064

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

غافلند از زندگی مستان خواب

1 غافلند از زندگی مستان خواب زندگانی چیست مستی از شراب

2 تا نپنداری شرابی گفتمت خانه آبادان و عقل از وی خراب

3 از شراب شوق جانان مست شو کآنچه عقلت می‌برد شر است و آب

4 قرب خواهی گردن از طاعت مپیچ جامگی خواهی سر از خدمت متاب

5 خفته در وادی و رفته کاروان ترسمش منزل نبیند جز به خواب

6 تا نپاشی تخم طاعت، دخل عیش برنگیری، رنج بین و گنج یاب

7 چشمهٔ حیوان به تاریکی در است لؤلؤ اندر بحر و گنج اندر خراب

8 هر که دائم حلقه بر سندان زند ناگهش روزی بباشد فتح باب

9 رفت باید تا به کام دل رسند شب نشستن تا برآید آفتاب

10 سعدیا گر مزد خواهی بی عمل تشنه خسبد کاروانی در سراب

عکس نوشته
کامنت
comment