1 زشت همی گویی هر ساعتم رو تو همی گویی که من نستهم
2 روی نکوی تو چکار آیدم شاعرم ای دوست نه من کان دهم
1 نرگسین چشما به گرد نرگس تو تیر چیست وان سیاهی اندرو پیوسته همچون قیر چیست
2 گر سیاهی نیست اندر نرگس تو گرد او آن سیه مژگان زهرآلود همچون تیر چیست
1 دلم با عشق آن بت کار دارد که او با عاشقان پیکار دارد
2 به دست عشقبازی در فتادم که او عاشق چو من بسیار دارد
1 منم که دل نکنم ساعتی ز مهر تو سرد ز یاد تو نبوم فرد اگر بوم ز تو فرد
2 اگر زمانه ندارد ترا مساعد من زمانهرا و تو را کی توان مساعد کرد