1 دو زلف تو صنما عنبر و تو عطاری به عنبر تو همی حاجب اوفتد ما را
2 مرا فراق تو دیوانه کرد و سرگردان ز بهر ایزد دریاب مر مرا یارا
3 بمان بر تن من زلف عنبرینت که هست علاج مردم دیوانه عنبر سارا
1 کفایت را ستوده اختیار است شهامت را گزیده افتخار است
2 عمید ملک منصور سعید آنک محلش نور چشم کارزار است
1 هیچ کس را غم ولایت نیست کار اسلام را رعایت نیست
2 نیست یک تن درین همه اطراف که درو وهن را سرایت نیست
1 طاهر ثقت الملک سپهر است و جهانست نه راست نگفتم که نه اینست و نه آنست
2 نی نی نه سپهر است که خورشید سپهر است نی نی نه جهانست که اقبال جهانست