1 دو زلف تو صنما عنبر و تو عطاری به عنبر تو همی حاجب اوفتد ما را
2 مرا فراق تو دیوانه کرد و سرگردان ز بهر ایزد دریاب مر مرا یارا
3 بمان بر تن من زلف عنبرینت که هست علاج مردم دیوانه عنبر سارا
1 ای آن که فلک نصرت الهی بر کنیت و نامت نثار دارد
2 هر چیز که گیتی بدان بنازد از همت تو مستعار دارد
1 چون منی را فلک بیازارد خردش بی خرد نینگارد
2 هر زمانی چو ریگ تشنه ترم گر چه بر من چو ابر غم بارد
1 سزد که باش شاها ز ملک خرم و شاد که ملک تو در شادی و خرمی بگشاد
2 خدای دادت ملک و خدای عزوجل نگاه دارد ملک تو همچنان که بداد