دو برادر یکی خدمت سلطان از سعدی شیرازی گلستان 36

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

دو برادر یکی خدمت سلطان کردی و دیگر به زور بازو نان خوردی.

دو برادر یکی خدمت سلطان کردی و دیگر به زور بازو نان خوردی. ,

باری این توانگر گفت درویش را که: چرا خدمت نکنی تا از مشقت کار کردن برهی؟ ,

گفت: تو چرا کار نکنی تا از مذلّت خدمت رهایی یابی که خردمندان گفته‌اند نان خود خوردن و نشستن به که کمر شمشیر زرّین به خدمت بستن. ,

4 به دست آهن تفته کردن خمیر به از دست بر سینه پیش امیر

5 عمر گرانمایه در این صرف شد تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا

6 ای شکم خیره به نانی بساز تا نکنی پشت به خدمت دو تا

عکس نوشته
کامنت
comment