کرده روی خود به خون دل خضاب از سحاب اصفهانی غزل 35

سحاب اصفهانی

آثار سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

کرده روی خود به خون دل خضاب

1 کرده روی خود به خون دل خضاب از لب چون لعل نایت لعل ناب

2 روی تو در خواب بیند چشم من چشم من گر بی تو بیند روی خواب

3 خود وفا از مردم عالم مخواه سردی از آتش مجو آب از سراب

4 غنچه ی او پرده دار اختران سنبل او سایبان آفتاب

5 گر بنوشد جرعه ای زاهد کند صد ردا مرهون یک جام شراب

6 غیر شاه عشق کز اقلیم دل کس نخواهد باج از ملک خراب

7 گوئیا از قند می ریزد نمک از لب شیرین به هنگام جواب

8 عشق یار و پند ناصح بر دلم همچو نقشی این به خارا آن بر آب

9 از (سحاب) ای ماه گفتم: رخ مپوش گفت: پوشد روی خود مه از سحاب

عکس نوشته
کامنت
comment