- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رو ترش کن که همه روترشانند این جا کور شو تا نخوری از کف هر کور عصا
2 لنگ رو چونک در این کوی همه لنگانند لته بر پای بپیچ و کژ و مژ کن سر و پا
3 زعفران بر رخ خود مال اگر مه رویی روی خوب ار بنمایی بخوری زخم قفا
4 آینه زیر بغل زن چو ببینی زشتی ور نه بدنام کنی آینه را ای مولا
5 تا که هشیاری و با خویش مدارا میکن چونک سرمست شدی هر چه که بادا بادا
6 ساغری چند بخور از کف ساقی وصال چونک بر کار شدی برجه و در رقص درآ
7 گرد آن نقطه چو پرگار همیزن چرخی این چنین چرخ فریضهست چنین دایره را
8 بازگو آنچ بگفتی که فراموشم شد سلم الله علیک ای مه و مه پاره ما
9 سلم الله علیک ای همه ایام تو خوش سلم الله علیک ای دم یحیی الموتی
10 چشم بد دور از آن رو که چو بربود دلی هیچ سودش نکند چاره و لا حول و لا
11 ما به دریوزه حسن تو ز دور آمدهایم ماه را از رخ پرنور بود جود و سخا
12 ماه بشنود دعای من و کفها برداشت پیش ماه تو و میگفت مرا نیز مها
13 مه و خورشید و فلکها و معانی و عقول سوی ما محتشمانند و به سوی تو گدا
14 غیرتت لب بگزید و به دلم گفت خموش دل من تن زد و بنشست و بیفکند لوا