یغمابک ترکستان از جلال الدین محمد مولوی غزل 1027

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

یغمابک ترکستان بر زنگ بزد لشکر

1 یغمابک ترکستان بر زنگ بزد لشکر در قلعه بی‌خویشی بگریز هلا زوتر

2 تا کی ز شب زنگی بر عقل بود تنگی شاهنشه صبح آمد زد بر سر او خنجر

3 گاو سیه شب را قربان سحر کردند مؤذن پی این گوید کالله هو الاکبر

4 آورد برون گردون از زیر لگن شمعی کز خجلت نور او بر چرخ نماند اختر

5 خورشید گر از اول بیمارصفت باشد هم از دل خود گردد در هر نفسی خوشتر

6 ای چشم که پردردی در سایه او بنشین زنهار در این حالت در چهره او بنگر

7 آن واعظ روشن دل کو ذره به رقص آرد بس نور که بفشاند او از سر این منبر

8 شاباش زهی نوری بر کوری هر کوری زان پس که بر آرد سر کور وی نپوشاند

9 شمس الحق تبریزی در آینه صافت گر غیر خدا بینم باشم بتر از کافر

عکس نوشته
کامنت
comment