لاله می روید ز بستر ناتوان از اسیر شهرستانی غزل 27

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

لاله می روید ز بستر ناتوان عشق را

1 لاله می روید ز بستر ناتوان عشق را شعله پرورده است مغز استخوان عشق را

2 مهر خاموشی است بر عنوان این سربسته راز نیست با گوش و زبان کاری بیان عشق را

3 راز دل از بیزبانی بیشتر گل می کند باطن از آیینه رنجد رازدان عشق را

4 شوقم از جا برد وصل کعبه دیدم بی سفر خضر پرواز است راه بی نشان عشق را

5 هرکجا رفتیم کویش مرکز سرگشتگی است دل شناسد جذبه های بیگمان عشق را

6 دشت دشت از گرد راهم باز می ماند سراب گرچه دورافتاده ام کامل روان عشق را

7 کی اسیر از درد بیدرمان تسلی می شود بوالهوس هم سود می‌داند زیان عشق را

عکس نوشته
کامنت
comment