- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 لالهای با نرگس پژمرده گفت بین که ما رخساره چون افروختیم
2 گفت ما نیز آن متاع بی بدل شب خریدیم و سحر بفروختیم
3 آسمان، روزی بیاموزد ترا نکتههائی را که ما آموختیم
4 خرمی کردیم وقت خرمی چون زمان سوختن شد سوختیم
5 تا سفر کردیم بر ملک وجود توشهٔ پژمردگی اندوختیم
6 درزی ایام زان ره میشکافت آنچه را زین راه، ما میدوختیم