سزد که رنجه کنی یک زمان قدوم از جلال عضد غزل 163

جلال عضد

آثار جلال عضد

جلال عضد

سزد که رنجه کنی یک زمان قدوم شریف

1 سزد که رنجه کنی یک زمان قدوم شریف به کنج کلبه احزان ما دهی تشریف

2 شبی به خلوتم از تُست آرزو که بود لب تو ساقی و رخساره شمع و غمزه حریف

3 شریف داشتم آن زلف را چو عمر دراز ولی چه سود که بر باد رفت عمر شریف

4 بگو به یار سبک روحم ای نسیم صبا بیا که جان گران جان همی کند تخفیف

5 ز جان بود همه خوفی کنون که جانم رفت مرا چه بیم ز بیم و چه خوف از تخویف

6 اگر در آب دو چشمم وگر در آتش دل خیال تو به همه حال مونس است و الیف

7 ز ما صلاح مجو ای صلاح جو، که به عقل نه عاقلی ست که دیوانه را کنی تکلیف

8 به کوی دوست تواند مرا صبا بردن ز بس که گشته ام از هجر ناتوان و ضعیف

9 مشو به سختی از امّید ناامید جلال و انّه «لرؤفً» و بِالعباد «لطیف»

عکس نوشته
کامنت
comment